ای همه هستی من
یک سال وهزار خاطره
تصمیم باباجون و مامان
سلام فسقلی مامان امشب تصمیم گرفتم وبلاگ برات درست کنم تا هروقت بزرگ شدی بتونی تو خاطرات مامان و خودت سری انداخته باشی .بابا مهدی جون زحمت راه انداختنش رو کشید برام درست کرد تا بتونم با عسلم درد دل کنم .باباجون اسم وبلاگ ات رو *اولین امید گذاشت * روزهای سختی رو دارم می گذرونم اما وقتی تکون می خوری وشروع به لگد زدن می کنی از خوشحالی می خوام پر دربیارم دلم می خواد داد بزنم و به همه ی دنیا بگم که لیاقت مادر شدن رو دارم * 17اردیبهشت 1391 تاسیس وبلاگ عشقم که نمیدونم اسمش چیه دختر یا پسر ...
نویسنده :
مامان جون
8:41
تقدیم به عشقم آتنا
من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور و بازو میپسندد اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است اشک نمیریزم تا توجهی را جلب کنم با اشکم روحم را میشویم خانه بی من سرد و ساکت است چراکه شور و حال زندگی با صدای بلند حرف زدن و موسیقی گوش دادن نیست زندگی ترنم لالایی ارمش بخشی را میطلبد که خدا در جادوی صدای من نهفته است من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا میگیرم من به تنهایی معنا دارم معنای عمیقی در واژه ی دختر بودن است اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری مرا ضعیفه میخواند باز هم قوی تر از قبل از پشت همین واژه سربلند میکنم و لبخند میزنم چر...
نویسنده :
مامان جون
17:24